غار اسپهبد خورشید
نوشته شده توسط : ذوالفقار کاظمی

غار-دژ اسپهبد خورشید در بلندای البرزکوه، در تنگه‌ی رود دوآب و نزدیکی جاده‌ی سوادکوه به تهران جای دارد. غار به شکل تالار و دایره‌ای‌شکل است که ۷۵/۱۹ متر درازا و ۳۵/۱۴ متر پهنا و ۱۵ متر بلندا دارد. تاق این غار با ۸۰ متر پهنا و ۸۰ متر بلندا جز تاق‌های معروف جهان به شمار می‌رود.

درون غار، آثار دژ، برج، آتشکده، آب‌انبار، گرمابه، تنور و … دیده می‌شود که از سنگ و ساروج، به سبکی زیبا ساخته شده است. در گذشته از روستای کمرپشت که در بالادست غار قرار دارد، از راه جویی سنگی، آب این غار را تامین می‌کردند. فاضلاب دژ نیز با مهندسی شگفت‌انگیزی از طریق زیرزمین هدایت می‌شده است. در استوره‌های ایران‌زمین آمده که این دژ، گنج‌خانه شاهان ایران‌زمین به ویژه منوچهر بوده است.

شوربختانه امروزه با وجود میدان تیر نیروهای نظامی و کارخانه شن و ماسه، این دژ به طور جدی در آستانه‌ی نابودی است.

اسپهبد خورشید کیست؟

با درگذشت اسپهبد دادمهر حدود سال ۱۱۶ قمری، اسپهبدی تبرستان به فرزندش خورشید دوم، آخرین بازمانده‌ی دودمان باوندیان رسید که هنگام درگذشت پدر، شش سال بیشتر نداشت. بدین روی فرخان کوچک، عموی خورشید، جانشین وی تا رسیدنش به سن اسپهبدی شد.

اسپهبد خورشید پس از آنکه در ساری به تخت نشست برای آبادی طبرستان، کوشش‌های بسیار کرد. وی با ابومسلم خراسانی هم‌داستان شد و پس از کشته‌شدن وی با سنباد نیشابوری علیه تازیان همکاری کرد. پس از شکست سنباد از تازیان در ری و کشته‌شدن او به دست یک ایرانی ناآگاه، همه‌ی دارایی ابومسلم و سنباد به خورشید رسید. اسپهبد خورشید آخرین سنگر پاسداشت ایرانیت و آئین‌های کهن ایرانی بود که شوربختانه مهدی، خلیفه عباسی، با نیرنگ و به بهانه‌ی عبور لشکر از طبرستان به خراسان، به قلمرو وی تاخت و او را غافل‌گیر کرد. پس از آنکه سپاه خلیفه آمل را گشود، خورشید به کوهستان و به دژی که امروزه به نام او خوانده می‌شود، پناه برد. چون دژ در محاصره‌ی تازیان قرار گرفت، اسپهبد، برای گردآوری سپاه به دیلمان رفت. در نبود خورشید، تازیان به مسیر آب دژ پی بردند و آن را آلوده کردند. این‌چنین دژ به تسخیر آنان درآمد و زنان و دختران اسپهبد (شه‌کلا ومه‌کلا) به بردگی اعراب درآمدند، خزانه‌اش غارت شد و پسرانش نیز اسلام آوردند.

گویند هنگامی که نی‌کلا، همسر اسپهبد، بردگی فرزندانش و به بادرفتن سرزمینش را دید، در شبی که ماه کامل بود، به بالای برج آتشکده رفت و سه بار فریاد برآورد: خورشید، خورشید، خورشید! (در باور محلی‌ها، هر شب چهاردهم ماه، از داخل غار آوای خورشید، خورشید می‌آید.) در این هنگام اسپهبد در دیلمان با فریاد جانکاهی از خواب پرید و گفت: «دژ سقوط کرد!» اسپهبد هنگامی که زنان و فرزندانش را چنان خوار دید و طبرستان را نابودشده به دست تازیان، دست‌هایش را به سوی خورشید بالا برد و پس از نیایش خداوند، از نگین انگشتری‌اش زهری درآورد و با خوردن آن در سال ۱۴۴ قمری به زندگی‌اش پایان داد.





:: موضوعات مرتبط: غار اسپهبد خورشید , ,
:: برچسب‌ها: اسپهبد خورشید , غار , غار اسپهبد , لاپ کمر ,
:: بازدید از این مطلب : 868
|
امتیاز مطلب : 75
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
تاریخ انتشار : پنج شنبه 12 اسفند 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
kia در تاریخ : 1389/12/20/5 - - گفته است :
be webe ma ham sar bezanid nazar yadeton nare

/weblog/file/img/m.jpg
kia در تاریخ : 1389/12/19/4 - - گفته است :
kheyli ghashange afarin


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: